اولین تپشهای عاشقانه ی قلبم

این وبلاگ منعکس کننده ی نظرات و برداشت های شخصی من است از آنچه می بینم و حس میکنم.

اولین تپشهای عاشقانه ی قلبم

این وبلاگ منعکس کننده ی نظرات و برداشت های شخصی من است از آنچه می بینم و حس میکنم.

اگه بخوای نوبت منم میشه!!!

طالع بخت مرا هیچ منجم نشناخت       یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم

نمی دونم چرا یهو اینطور شد...

همه چی داشت خوب پیش میرفت.خوب٬ منظم و منطقی.. یهو نمی دونم چی شد... همه چی از دستمون در رفت. آخه واسه چی...

ما که تا دیروزش خیلی خوب بودیم... یهو تو چت شد... مگه من چی کم گذاشتم واست نامرد... خیلی زور داره به خدا تا دیروزش بهم می گفتی دوست دارم... تا دیروز که وقتی حرف بهم زدن می شد چشات پر می شد... یادته یه بار تو بغلم چقدر گریه کردی سر این موضوع... حالا دیگه جواب sms ام نمیدی... یادته چند شب پیش چقدر بد تا کردی... گفتی خوابت میاد... یادته... منم خیلی شبا خوابم میومد... یادته شب اونروزی که امتحان داشتی... بیدار موندم... صبح زود خوابم برده بود... امروزم خیلی بد تا کردی... باشه گلم امروز روز تو بود چیزی نگفتم ولی منم کاسه صبر دارم... دیر لبریز میشه ولی میشه...اینم بمونه!!! من با خیلی ها بودم... ولی کمتر کسی رو خط زدم ولی اگه خط بزنم ...

الان نوبت توست که بازی کنی٬ هر طور که میخوای بازی کن٬ ولی داری بد بازی میکنی٬ اگه بخوای نوبت منم میشه...!!! هنوز دوست دارم... هنوز دوست دارم... هنوز از چشمم نیوفتادی... هنوز واسه روزایی که با هم داشتیم ارزش قایلم... وای به روزی که از ارزش بندازیشون... یادته کافی شاپ هتل... یادته دفه اولی که سینما رفتیم..؟ یادته زیر درخت هلو..! یادته آتش بس..! یادته پول نداشتیم..! وای هایدا یادته! چقدر خندیدیم... یادته رفتیم سلمونی...!!! ۱۳ چنارو بگو... یادته پیاده می رفتیم تجریش... یادته اون کوچه بن بست خوشگله... یه خونه داشت از جلوش که رد میشدیم چراغش روشن می شد. یادته یه جوب داشت از وسط خونه رد میشد...  میشستیم کنار جوب با هم می خوندیم...

 بی تو مهتاب شبی باز از آن کوجه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم...

یادم آید که شبی با هم از کوچه گذشتیم...

الان  باید برم بشینم واسه حاله خودم این شعرو بخونم...

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...

تو که خیلی منطقی بودی! همیشه به این فکر می کردم مگه ممکنه یه دختر اینقدر منطقی باشه... ولی نانازم آخرش ریدی... هر روزم داری بد ترش می کنی...

با من اکنون چه نشستنها خاموشی ها٬ با تو اکنون چه فراموشی ها

چه کسی خواست منو تو ما نشویم خانه اش ویران باد (یهو فکر نکنی نسیم و مامانتو میگما!)

شنبه میبینمت٬ باید روز جالبی باشه شنبه... خیلی دوست دارم یه چند تا چیز بهت بگم... راستش ته دلم مونده... البته مهم نیست...به قول عطا٬ دل ما توالت عمومی پارک ملته... هر کی میخواد میاد میرینه٬ یادگاری مینویسه میره...

                             تا زمی خانه و می نام و نشان خواهد بود

                                                                                             سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد