خیلی جالبه...
می گفت من شرایط خونم جور نیست که ادامه بدم...
امروز باهاش حرف زدم... آدمی که یه روز از فکر بهم زدن گریه می کرد امروز گفت اگه شرایط هم جور بشه دیگه نمی خوام٬ چون دیگه نیازی به کسی ندارم... عجب...! بهم می گفت اگه یه روز بهم بخوره دخترا خیلی بیشتر ضربه می خورن... امروز طوری حرف میزد که انگار هیچ دوست پسری نداشته... روزی که بهم زد بهم گفت الان من واست چه جوری ام...؟ منم خیلی شاکی بودم گفتم مثل بقیه دوستات...خیلی شاکی شد... الان ۳ هفته گذشته ... اون هنوز واسه من همونه ولی امروز بهم گفت که منو sort کرده بین رفیقاش یعنی مثل بقیه ام واسش ... شاید هم کمتر... ولی دیگه تموم شد ناناز... باختی... خیلی بد بازی کردی... این تو بودی که باختی... خیلی دوست دارم ببینم ۱۰ سال دیگه به کجا رسیدی...
ما چون ز دری پای کشیدیم ، کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه بامی که پریدیم ، پریدیم
رم دادن صید خــود از آغــاز غلط بــود حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم
تو هم رفتی تو Trash box ذهنم...
ولی هر چی هم بخوای باشی ما بازم بی معرفت نیستیم... ترک مَرده... مرد غیرت داره.. حتی واسه خاطره... من هنوزم ناناز خودمو دوست دارم ولی تو دیگه ناناز من نیستی...باختی...
حتما به وبلاگ من سر بزن
در ضمن وبلاگت عالیه